سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

98/9/16
6:17 ع

عشق یعنی ... نتونی صبر کنی تا کسی شما رو به هم معرفی کنه


عشق یعنی ... همون سلام اول.

عشق یعنی ... چیزی مثل تنفس در هوای پاک کوهستان.

عشق یعنی ... یک موهبت طبیعی که باید اونو پرورش داد.

عشق یعنی ... به هزار زبون بهش بگی دوستت دارم .

عشق یعنی ... انفجار احساسات.

عشق یعنی ... وقتی دلت می ره نتونی جلوشو بگیری.

عشق یعنی ... وقتی تو از اون بخوای که مرد زندگیت بشه.

عشق یعنی ... ترو ببخشه و یه فرست دیگه بهت بده.

عشق یعنی ... وقتی من و تو ما می شیم

عشق یعنی ... حاصل جمع دو انسان

عشق یعنی ... کسی رو داشته باشی که مواظب هیکلت باشه

عشق یعنی ... مایه قوت قلب

عشق یعنی ... کسی که دلتو می بره

عشق یعنی ... جواهر قیمتی خودتو به دست بیاری.

عشق یعنی ... غذا رو شریکی خوردن.

عشق یعنی ... توی ذهنت خودتو با اون مجسم کنی.

عشق یعنی ... وقتی توی انتخابت شک نداری.

عشق یعنی ... فرار کردن به دنیای خصوصی خودتون.

عشق یعنی ... هر روز به بهونه ای جشن گرفتن.

عشق یعنی ... در موفقیت هم شریک بودن.

عشق یعنی ... خاطرات خوشی را که با هم داشتین بشماری تا خوابت ببره.

عشق یعنی ... عکس عشقت یه جایی جلوی شماته.

عشق یعنی ... بوی عطرش از خاطرت نره.

عشق یعنی ... از خودت بپرسی چرا دم به ساعت بهت زنگ نمی زنه.

عشق یعنی ... وحشتی از بودن با اون نداری.

عشق یعنی ... خوبی هاشوهم درکنار بدی هاش ببینی.

عشق یعنی ... یه عالمه حرفو با یه اشاره گفتن.

عشق یعنی ... یه کیک خونگی برای روز تولدش.

عشق یعنی ... تمام توجهت به اون باشه.

عشق یعنی ... کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنه.

عشق یعنی ... هلش بدی توی مسیر درست.

عشق یعنی ... گرفتن یه پرستار برای بچه .

عشق یعنی ... یادت نره که هر کسی باید بتونه عقیدشو بگه.

عشق یعنی ... توی پرداخت صورت حساب کمکش کنی.

عشق یعنی ... یه قرار ملاقات خیلی مهم.

عشق یعنی ... با هم تاب خوردن.

عشق یعنی ... چیزی که کمک می کنه تا دل شکسته رو دوباره درمون کنی.

عشق یعنی ... با هم ارتباط قلبی داشتن.

عشق یعنی ... با هم موسیقی رمانتیک گوش دادن.

عشق یعنی ... یکی همیشه با یه کادو و هدیه کوچولو بیاد.


  

98/9/16
6:15 ع

دلم را به درد می آورد و مرا از زندگی خسته میکن

شاید این سرنوشت من است که اینگونه دلشکسته باش

آهنگ زندگی غمگین شده ، لحظه ها هم نفس گیر شده.

 آهنگی به سبک سکوت و یک غم بی پایان در قلب تنهایم

چه دیر میگذرد این لحظه های سرد

 دیر میگذرد و اعماق دلم را میسوزاند

حال و هوای این لحظه به رنگ غروب است

 آه که چقدر این دنیا سوت و کور است!

نمیخواهم که بگویم غمگینم ، نمیخواهم که احساس کنم که نا امیدم

من یک قلب شکسته در سینه دارم ،

قلبی که مدتهاست گرفتار یک سکوت بی پایان است....

دلم میخواهد سکوت قلبم را بشکنم اما بغض غریبی گلویم را گرفته است....

در حالی که بغض گلویم را میفشارد این چشمها نیز برای خود میبارد....

ببار ای چشمهای گریانم ، تا میتوانی اشک بریز و دلم را خالی کن....

ببار که دلم بدجور گرفته است.....

ای غروب تلخ تو دیگر بیخیال من شو.....

نیا که دیگر طاقت غمهایت را ندارم...

چه سخت است این زندگی ، چه تلخ است این لحظه ها ،

 چه سرد است هوای قلبم.....

لحظه ها چه دیر میگذرد اما عمرم مثل باد میگذرد.....

کسی نیست اینجا ، من هستم و یک قلب تنها.....

لا به لای این غمها نه شادی هست و نه لبخندی!

رنگ شادی را فراموش کرده ام ،

دلم را به طلوع فردا خوش کرده ام.....

شب آمده و دل پر از دردم را خاموش کرده!

من هستم و یک قلب تنها ...


  

98/9/16
6:14 ع

گفتم برای آنکه بماند حدیث من

 آن به که نغمه ها ز غم عشق سر کنم

غیر از سرود عشق نخوانم به روزگار

وز درد عشق سوز سخن بیشتر کنم

چنگم بجز نوای محبت نمی نواخت

طبعم به غیر عشق سرودی نمی سرود

بسیار کس که نغمه گرم مرا ستود

 آتش زدم ز سوز سخن اهل حال را

اما زبان مدعیان خار راه بود

دیدند یک شبه ره صد ساله می روم

در چشم تنگشان هنر من گناه بود

کندند درخیال بنای گذشتگان

در پیش خود ستاره هفت آسمان شدند

فانوس شعرشان نفسی بر کشید و مرد

پنداشتند روشنی جاودان شدند

این گلشن خزان زده جای نشاط نیست

شاعر به شهر بی هنران بار خاطر است

 سعدی اگر شود نتوان گفت شاعر است

گیرم هزار نغمه سرایم ز چنگ دل

گیرم هزار پرده برآرم ز تار جان

آن روز شاعرم که بگویم مدیح این

 آن روز شاعرم که بخوانم ثنای آن


  

98/9/16
6:13 ع

مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم است لذت عشق من و تو نرسیدن به هم استما دو مغرور، دو خودخواه دو بد تقدیریم

عاشقی کردن ما شرح عدم در عدم استمثل یک تابلوی نیمه ی نفرین شده ای

دست هر کس که به سوی تو بیاید، قلم استعشق را پس زدی ای دوست، ولی پیش خدا

هر که از عشق مبرا بشود، متهم است می روی، دور نرو، قبل پشیمان شدنت

فکر برگشتن خود باش و زمانی که کم است قبل رفتن بنشین خاطره ای زنده کنیم

بنشین چای بریزم، بنشین تازه دم است


  

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ