98/9/16
6:13 ع
مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم است لذت عشق من و تو نرسیدن به هم استما دو مغرور، دو خودخواه دو بد تقدیریم
عاشقی کردن ما شرح عدم در عدم استمثل یک تابلوی نیمه ی نفرین شده ای
دست هر کس که به سوی تو بیاید، قلم استعشق را پس زدی ای دوست، ولی پیش خدا
هر که از عشق مبرا بشود، متهم است می روی، دور نرو، قبل پشیمان شدنت
فکر برگشتن خود باش و زمانی که کم است قبل رفتن بنشین خاطره ای زنده کنیم
بنشین چای بریزم، بنشین تازه دم است